تعداد صفحات: ۸۴ | قابل ویرایش
فهرست مطالب
فصل اول : مقدمه
فصل دوم : مغان در اوستا و کتیبههای فارسی باستان
۲-۱ واژه مگه و مغه نظر نیبرگ راجع به مگه در اوستا
۲-۲ رابطه واژه مگه و مغه
۲-۳ نظر نیبرگ راجع به مگه در اوستا
۲-۴ ترجمه چند بند از گاهان که در آن واژه مگه آمده
۲-۵ ارتباط مذهبی و مقام روحانیت در هند و ایران باستان
۲-۶ مغ در کتیبه بیستون
فصل سوم : تحول معنایی واژه مغ و موبد در ایران باستان
۳-۱ تحول معنایی واژه مغ
۳-۲ تحول معنایی واژه موبد
فصل چهارم : مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران ماد و هخامنشی
۴-۱ مغان در دوره پادشاهی ماد
۴-۲ مغان در دوره پادشاهی هخامنشی
۴-۳ موروثی بودن شغل مغها در این دوران
۴-۴ سلسله مراتب مغان در دوران ماد و هخامنشی
۴-۵ شورش گئومات مغ (بردیای دروغین) و چگونگی به سلطنت رسیدن داریوش اول هخامنشی.
۴-۶ وضعیت مغان بعد از داریوش اول
فصل پنجم : مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران اشکانی:
۵-۱ مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران اشکانی
۵-۲ پارس در دوره سلوکی اشکانی
فصل ششم : مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران ساسانیان :
۶-۱ دین زردشتی و رسمیت آن در دوران ساسانیان
۶-۲ رابطه دستگاه دینی با دولت در دوره ساسانی
۶-۳ تقسیم بندی طبقات اجتماعی در دوره ساسانی
۶-۴ سلسله مراتب مغان در دوره ساسانی
۶-۵ وظایف مذهبی و آداب و رسوم مغان
فصل هفتم :
فهرست منابع و مآخذ
مقدمه
دین و عقاید مذهبی در ایران باستان، همچون کلیه ملتهای باستانی نقش مؤثری را بر حیات و نظام اجتماعی – سیاسی جامعه بر عهده داشته است.
این تحقیق شرح سرگذشت مغان ایران است که جامعه روحانیت ایران باستان را تشکیل میدادند و چگونگی شکل گیری این جامعه و عقاید و آداب و رسوم آنان و نیز تأثیرات اجتماعی – سیاسی و مذهبی آنان را در ایران پیش از اسلام، از دیرترین زمانها نشان میدهد و سپس نقش آنان در چگونگی شکل گیری دولت ساسانی و رسمیت دین زرتشتی در دوره ساسانی را مورد برسی و نقد و تحلیل قرار میدهد.
موضوع
درباره مغان، به عنوان شخصیتهایی تاریخی و مذهبی، کم و بیش مطالبی در اخبار و روایات قدیم و جدید،یاد شده است و اینکه مغان چه کسانی بودهاند و اولین بار در جامعه ایرانیان، از چه موقعیتی، برخوردار بودهاند، موضوع بحث و نقد و تحلیل قرار گرفته است. واژه مغان در اوستای غیر گاهانی بخصوص در وندیداد، مغه (magha) عنوان شده، در اوستای گاهانی یا بخش گاثاها، نیز واژه مغ، به صورت جسته و گریخته، بصورت مگه (maga)، به کار رفته است. [۲۸-ص۱۴۷]
نزد نویسندگان قدیم از کلمه مغ (magos) پیشوای دین زرتشتی اراده شده است. همین کلمه است که در همه زبانهای اروپایی بصورت maga موجود است.
واژه مگه (maga) و مغ در اوستا
همانطور که ذکر شد، در گاهان، زرتشت روحانیون مذهبی زمان خود را به نامهای کرپن و اوسیج یا اوسیگ مینامد، واژه مغ در اوستای غیر گاهانی، بخصوص در وندیداد، مغه عنوان شده و در اوستای گاهانی (یا بخش گاشاها) به صورت واژه مگه به کار رفته است. (دریسنا ۳۳ بند ۷ ویسنا ۴۶ بند ۱۴، یسنا ۵۱ بندهای ۱۱ و ۱۶ واژه مگه آمده است).
در بند ۷ از یسنا ۳۳ و دربند ۱۵ از یسنا ۵۱ به واژه مگون برمیخوریم، صفتی که از واژه مگه، درآمده است. عدهای از پژوهندگان، سعی داشتهاند بین دو واژه مغه و مگه، ارتباطی بیابند.اما نهایتاً برای واژه مگه که در قسمت گاهان آمده است، معنی درستی پیدا نکردهاند و به همین جهت در اکثر کتابهای نوشته شده، با شک و تردید، این دو واژه را یکی دانستهاند و یا اصلا هیچ ارتباط و شباهتی میان آندو، نیافتهاند. [۲۲-ص ۳۰]
محققان، معانی مختلفی برای واژه مگه در اوستا آوردهاند. از جمله: هوگ واژه مگه را کار بزرگ معنی کرده واشپیگل نیز به همین معنی آورده است. گایگر به معنی توانایی، بزرگی و شکوه، گرفته است. دوهارله به معنی کار بزرگ وظیفه مهم، دهش بزرگی آورده است.
رابطه واژه مگه و مغه
میان واژه مگه در گاهان و واژه مغه دروندیداد، تفاوت زیادی وجود دارد. در گاهان این واژه به هیچ وجه با آنچه که در اوستای جدید، ساخته مغان به عنوان مغ آمده است، ارتباطی ندارد. مفسرین معمولا واژه مگه را به معنی انجمن، انجمن سری، انجمن اخوت، کار بزرگ، پیشه و کار و جز اینها گرفتهاند.
در هندی باستان واژه مگهه به معنی بخشش و پاداش آمده است، که به صورت صفت نیز مگه وزن یا بخشنده میشود. پس واژه مگه را در گاهان، نمیتوان با واژه مغ پیوند داد و یکی دانست. واژه مغه در وندیداد دستگاه و ابزاری بوده است که شمار بسیاری از اعمال پادیابی و طهارت و تطهیر، به منظور دفع جن ودیو با آن انجام میشده است.
میان پارسیان هند، دریکی از آیینهای پادیابی، برای دفع دیو، قطعه زمینی را انتخاب میکردند تا این مراسم را زیر عنوان برشنوم انجام دهند. در این قطعه زمین، نه سوراخ تعبیه میکردند، که آن سوراخها را نیز مغه مینامند. آیین و مراسم فوق در فرگرد نهم وندیداد، شرح داده شده است. [۲۸ – ص ۱۴۸-۱۴۷]
ارتباط مذهبی و مقام روحانیت در هند و ایران باستان
ارتباط نزدیکی بین عقاید مذهبیو اساطیر هندی درریگ ودا و اساطیر و عقاید مذهبی ایران پیش از زرتشت، با یکدیگر وجود دارد. در نزد هر دو ملت یا تو به معنای جادو و دروغ (در اوستا : druj و در ودا: druh) را به نیروهای پلید نسبت میدهند. همینطور آیینهای هر دو قوم نیز همانندی دارند. به هنگام قربانی، سرودهای طولانی و همانند میخواندند که در زبان فکر، نزدیک بودند.
به عقیده محققان، دین این اقوام آریایی، همان دین ساده طبیعت پرستی بوده است. در ساختمان اجتماعی و مذهبی هند و ایرانی، طبقات سه گانهای به چشم میخورد که در رأس آن خانواده شاهی و روسای دینی یا کاهنان قرار دارند.
سپس جنگ جویان و بالاخره کشاورزان قرار داشتند. و رونه و میثره حامی طبقه اول هستند. در طبقه دوم ایندره خدای جنگ و وایو خدای باد قرار دارند. در طبقه سوم خدایان کوچکتری چون ناسیته و سرسوتی جای گرفتهاند. در نظام دینی هند و ایرانی، دو دسته خدایان آسوره و دئوه در برابر هم قرار دارند.
مغ در کتیبههای فارسی باستان؛ کتیبه بیستون
در میان کتیبههای فارسی باستان، فقط در کتیبه بیستون داریوش اول هخامنشی است که ازمغان نامبرده شده است. نام بیستون در اصل به معنی جایگاه خدا بوده و این کتیبه برسنگی بزرگ بر فراز راهی کنده شده که امروز هم از آن از همدان به بین النهرین میروند. در نقش برجسته، پیکره داریوش نموده شده است که نشسته است و در برابرش شورشیان با دستهای بسته، از پشت ایستادهاند. [۲۳-ص۱۴۴]
سنگ نبشته بیستون یا بغستان که بر کوه بیستون، در نزدیکی کرمانشاه کنده شده است بزرگترین و پر ارج ترین نوشته بازمانده از زمان هخامنشیان است. سندی است تاریخی که رویدادهای سال نخستین پادشاهی داریوش بزرگ و جنگهایی که با دشمنان و یاغیان کرده است، در آن یاد شده است.
نام نیاکان او تا هخامنشی و نام کشورهایی که زیر فرمان او بودهاند در این کتیبه برده شده است. نام نیاکان او تا هخامنشی و نام کشورهایی که زیر فرمان او بودهاند در این کتیبه برده شده است.
تندیس داریوش در حالیکه به ستایش اهورا مزدا ایستاده است و یک پا بر روی سینه گئوماتای مغ که به پشت به زمین افتاده، نهاده است و نه نفر سرکرده یاغیان، دست از پشت بسته و گردن به زنجیر کرده در بالای نوشتهها، خودنمایی میکند. این سنگ نبشته سه زبانی است.
فهرست منابع
۱- آشتیانی، جلال الدین (۱۳۷۶): زرتش›ع فردیسنا و حکومت، نشر انتشار، تهران.
۲- ادی، ساموییل (۱۳۷۴): آئین شهریاری در شرق، ترجمه فریدون بدره ای، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
۳- اشپیگل گایگو (۱۳۴۳): عصر اوستا، نشر آسیا، ترجمه محمد رضی، تهران.
۴- اوشیدری، جهانگیر (۱۳۷۱): دانشنامه مزدیسنا، شرکت نشر مرکز، چاپ اول، تهران.
۵- بویل، جی. آ (۱۳۶۸): تاریخ ایران کمبریج، ترجمه حسن انوشه، جلد سوم، امیرکبیر، تهران.
۶- بیژن، اسدالله (۱۳۵۰): سیر تمدن و تربیت در ایران باستان، ابن سینا، تهران.
۷- پور داوود، ابراهیم (۱۳۵۴): گاشای اوستا، نشر دانشگاه تهران، تهران.
۸- پور داوود، ابراهیم، (۱۳۳۶): یادداشتهای گاشاها، نشر انجمن ایرانشناسی، تهران.
۹- پور داوود، ابراهیم (۱۳۵۶): یسنا، چاپ سوم، ۲ جلد، نشر دانشگاه تهران، تهران.
۱۰- پیرنیا، حسن (۱۳۳۲): ایران باستان، ۳ جلد، ابن سینا، تهران.