تعداد صفحات: ۱۳۳ | قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول ۱ـ۱ مدرنیسم و مسائل تازه…………… ۲
۱ـ۲ پستمدرنیسم…………………………… ۱۶
فصل دوم ۲ـ۱ واقعیت و تأثیر آن بر آثار دیوید هاکنی ۲۴
۲ـ۲ عملکرد خط و ارتباط آن با طراحی…………. ۳۵
فصل سوم ۳ـ۱ هاکنی و کاوش در بیان هنری………. ۶۰
۳ـ۲ نقاشی و عکاسی از زبان هاکنی……………. ۷۰
۳ـ۳ هاکنی و ابداع و نوآوری………………… ۷۳
۳ـ۴ هاکنی و طراحی صحنه……………………. ۸۲
۳ـ۵ گستره دیداری نگاه هاکنی بر واقعیت………. ۹۳
فصل چهارم ۴ـ۱ نتیجهگیری…………………… ۱۰۳
۴ـ۲ تصاویر نقاشی (نمونه کار)………………. ۱۰۴
۴ـ۳ فهرست منابع و مآخذ……………………. ۱۱۷
۴ـ۴ فهرست منابع و مآخذ لاتین……………….. ۱۱۸
۴ـ۵ فهرست تصاویر…………………………. ۱۱۹
۴ـ۶ گزارش کار عملی……………………….. ۱۲۱
مقدمه:
طبیعت مادر هنرهاست. به خصوص در هنرهای تجسمی و نقاشی. طبیعت پایه است و باید آن را شناخت و برای رسیدن به مراحل بعدی از جمله انتزاع، از آن عبور کرد. دیوید هاکنی از جمله نقاشانی است که طبیعت را خیلی خوب میشناسد و در مسیر کارش گزینشهای هنرمندانهای از آن بروز میدهد.
ترکیببندیهای موجز و خوشفرم و در عین حال ساده نشانگر این میباشد. در این رساله دورههای مختلف کاری و هنری دیوید هاکنی، روشها و شیوههای مختلف و متنوع هنری وی را در حد توان خود با راهنمایی مفید استاد راهنمایم بررسی نمودهام.
در فصل اول قبل از هر چیز به شرایط دنیای نو در عصر حاضر اشاره شده است و چون دیوید هاکنی در دورانی زندگی کرده که مدرنیسم و پستمدرنیسم حاکم بوده، به تعاریفی از این دو واژه پرداخته شده.
درک نوین هاکنی از هنر نقاشی نشان از این دارد که وی مدرنیسم و در واقع شرایط دنیای نو را در زمان و مکان خود یافته است. با اینکه آن بنیان حسی و زیبایی شناسانهای که پایه و اساس مدرنیسم است در کار وی وجود دارد اما از طرفی آن جنبه عصیان و تقابل که مدرنیسم با سنت دارد و هر نوع گرایش به سنت را رد میکند، هاکنی در آثارش راه میدهد البته این کنش از سوی وی آگاهانه است.
در واقع همانطور که نقاشان پستمدرن سنت را از جهان هنری خود حذف نمیکنند و برگشتی متناسب با زمان و مکان و عمدتاً فنی و متریالی با سنت دارند (نه ساختاری)، از این زاویه دیوید هاکنی هم مستثنا نیست.
مشعوف بودن هاکنی به جنبههای جالب جهان محسوس و بویژه تکنیکهای این هنرمند از جمله شباهتهای اجرایی وی از این نظر همچون نقاشان رنسانس پیشین که با تکنیک «تمپرا» کار میکردند مانند «پیرو دلا فرانچسکا» برخورد خلاقانه هاکنی را با مقوله پستمدرن در زمان خود نشان میدهد.
مدرنیسم و مسائل تازه
«دیوید هاکنی یکی از مطرحترین نقاشان معاصر است، هاکنی در دورانی زیست میکند که دریچههای نو و تازه بیشماری به روی جهان تجسمی باز میشوند اگرچه در آثار هاکنی دورههای مختلف کاری و هنری را میتوان یافت اما نکته اصلی در آثار هاکنی نگاه تیز و موشکافانه وی برگرفته از طبیعت مرئی و مهمتر برگردان هنری با درک زیبایی شناختی خاصی است.
جنبش مدرنیسم در نقاشی و پیآمدهای آن از جمله پستمدرنیسم زمینهساز تحول در ذهن و عمل نقاشانه هاکنی است شاید بهتر باشد قبل از هر چیز به شرایط دنیای نو در عصر حاضر پرداخت.» «یکی از مهمترین عواملی که به بینش امروزی ما از فلسفه هنر و زیبایی شناسی شکل داده، پیدایش و تکوین مدرنیسم است.
اگر بحث را به پیشرفت فرهنگ و به معنایی خاص به تکامل هنر محدود کنیم، آنگاه میتوانیم به یاری اصطلاح مدرنیسم بازتاب فکری آن دگرگونیهای عظیم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را که از میانهی سدهی نوزدهم در گسترههای گوناگون زندگی، در اروپا و ایالات متحده و در پی آنها در کشورهای واپسمانده روی داد، درک کنیم. مدرنیسم پدیدهای است که به تاریخ یک سده و نیم گذشتهی فرهنگ غرب مربوط میشود، و با مدرنیته تفاوت دارد.
البته اینجا باید به دقت دانست که به چه چیز میگوییم مدرنیته بسیاری از نویسندگان، به دلایلی پذیرفتنی، کل دگرگونیهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را از رنسانس به این سو با اصطلاح مدرنیته مشخص میکنند.
پستمدرنیسم
چارلز دیکنز در کتاب پستمدرنیسم چیست؟ مینویسد:
«پستمدرنیسم همانند مدرنیسم، در هر هنری دارای انگیزهها و چارچوب زمانی متفاوتی است و من در اینجا، آنرا فقط در زمینه معماری، که بیشترین توجهم به آن است، تعریف میکنم. باری نخستین بار درج آن در ضمیر ناخودآگاه معماری برعهده جوزف هادنات همکار والتر گروپیوس در هاروارد بوده است و چه بسا دوست داشته، به این پیشگام جنبش مدرنیسم چند شب بیخوابی هدیه کند.
به هر حال او این واژه را در عنوان مقالهای در ۱۹۴۵ به نام «خانه پست ـ مدرن» بکار برد، اما آن را در متن مطرح نساخت و در تعریف آن مجادلهای ننمود. گذشته از گریزهای پراکنده فلیپ جانسون و نیکولاس پوزنر، این واژه تا قبل از نوشتارهای خودم (۱۹۷۵)، بکار گرفته نشد.
در آن سال که اولین سال سخنرانی و مجادله در اروپا و آمریکا بود، من آنرا به صورت یک دوره زمانی بکار بردم، تعریفی که بیشتر رنگ گذشته دارد تا آینده. واقعیت قابل توجه آن بود که معمارانی با نگرشهای متفاوت، همانند رالف ارسکین، رابرت ونتوری، لوسین کرول، برادران کریر و تیم تن همگی از مدرنیسم جدا شده، در جهات مختلف به راه افتاده بودند و تا اینجا که رسیدهاند، سیری آگاهانه داشتهاند.
تا امروز من پست ـ مدرنیسم را همان تعریف کردهام، که در سال ۱۹۷۸ آن را ایهام خواندم؛ ترکیب فنون مدرن با چیزی دیگر (معمولاً ساختمانسازی سنتی) تا معماری را قادر سازد با عموم مردم و اقلیت علاقهمندی، که معمولاً دیگر معماران هستند، ارتباط برقرار سازد.
هدف این ایهام نیز خود دوپهلو است. معماری مدرن اعتبارش را تا اندازهای بخاطر شکست در ایجاد ارتباط موثر با مصرفکنندگان نهاییش از دست داد؛ و این بحث اصلی من در زبان معماری پست ـ مدرن میباشد.
واقعیت و تأثیر آن بر آثار دیوید هاکنی
«هنر دیوید هاکنی از ابتدا جالب توجه بوده است. زیرا وی دوران تحصیل و یادگیری خود را عموماً توأم با یک نوع سادگی و صداقت دلنشین طی کرده است. آثار وی اغلب بیان واضح زندگی او یعنی یک نوع اتوبیوگرافی هستند، که این در عین حال تأییدی است بر مقام هاکنی در عرصه وسیع هنر غیرمعمول انگلیسی.
در هر مقطعی او نشانههایی کنجکاوانه از آنچه که احساس کرده، چیزی را که میدانسته و کسی را که تحسین میکرده به ما ارائه میدهد. شوخ طبعی وی در عین حال که احساساتش را ابراز کرده تأکیدی بوده بر اینکه تعبیر کردن، قویتر از آن است که بدون بیان و آشکار شدن صورت بگیرد.
هاکنی هیچ وقت علاقهای به سفارش گرفتن پرتره نداشته است. از آنجایی که او به طور روزافزون شیفته این بود که موضوع را دقیقاً همان طوری که هست ببیند و راههایی بیابد که آنچه را میبیند با صداقت بیشتری نقاشی کند. از جمله این موضوعات میتوان گیتار خودش و ژورنال یعنی چیزهایی را که مورد علاقهاش بودند نام برد.
ایوی کاپتوی برنت در رمانهایش به دقت مناسبات خانوادگی را مورد مطالعه قرار میدهد. او هوش، شهامت و دلبستگی انسانهایی را توصیف میکند که در زیر یک سقف زندگی میکردند چه براساس انتخاب و چه براساس جبر زمان و شرایط.
صحبتهای بینتیجه، صدای شکستن و خرد شدن سطحی مرطوب و شکننده، آهی که از ته دل کشیده میشود و یا خشم و خروشی که آتشفشانی را تداعی میکند و احساسات غیرقابل کنترل نیاز و امتناع اما در عین حال واقعی که مشخصههای صمیمت و نزدیکی هستند که او مجسم و مصور میکند. آثار دیوید هاکنی این نوع پیچیدگیهای مشابه را ارائه میدهند.
فهرست منابع و مآخذ
- احمدی، بابک ـ حقیقت و زیبایی ـ نشر مرکز ـ چاپ اول ـ تهران ـ ۱۳۷۴
- برشت، برتولت ـ درباره تئاتر ـ ترجمه فرهاد بهزاد ـ تهران ۱۳۷۵
- حلیمی، محمدحسین ـ اصول و مبانیهلی تجسمی زبان بیان ـ انتشارات شرکت افست ـ تهران ۱۳۷۲
- حلیمی، محمدحسین ـ شیوههای نقاشی (رنسانس تا هنر معاصر) ـ چاپ اول ـ نشر احیاء کتاب ـ۱۳۸۳
- داندیس، دونیس ـ مبادی سواد بصری ـ ترجمه مسعود سپهر ـ انتشارات سروش ـ چاپ دوم ـ تهران ـ ۱۳۷۱
- جئوگی، کپس ـ زبان تصویر ـ ترجمه فیروزه مهاجر ـ انتشارات سروش ـ تهرام ـ ۱۳۶۸
- دیکنز، چالز ـ پستمدرنیسم چیست؟ ـ ترجمه فرهاد مرتضایی ـ نشر مرندیز ـ چاپ دومـ گناباد ـ ۱۳۷۵
- نیکولائید، کیمون ـ تکنیک و روشهای طراحی ـ ترجمه عربعلی ـ شروه ـ انتشارات بهار ـ ۱۳۶۵
- وزیریمقدم، محسن ـ شیوه طراحی ـ انتشارات سروش ـ چاپ چهارم ـ ۱۳۶۶.