تعداد صفحات: ۲۲ | قابل ویرایش
مقدمه
بى تردید حضرت امیرالمؤمنین(ع) محور قضاوتهاى اسلامى و شیعى و مهمترین چهره نظام ساز براى قضاى اسلامى است. آن حضرت در دوران حکومت نبوى، قاضىِ مدینه و یمن بود.[۱] قضاوت در مدینه، با حضور شخص رسول خدا(ص) افتخارى عظیم است.
تأییدات مکرر رسول خدا نسبت به توانایى آن حضرت در قضاوتها، تأکیدى بر این محوریت است. پیامبر فرمود: «داناترین امت من نسبت به سنتها و قوانین قضایى على بن ابى طالب است»[۲] و «داناترین شما به روش داورى، على است»[۳] و «قضاوت آن گونه است که على حکم کند»[۴] و نیز «اى على! به سوى یمن حرکت کن و با کتاب خدا میان مردم قضاوت و حکومت کن. خدا قلب تو را به سوى حق رهبرى کند و زبان تو را از خطا و اشتباه صیانت بخشد»[۵] و همچنین «سپاس خدا را که در خاندان من کسانى را قرار داد که داورى آنها مانند داورى پیامبران است».[۶]
در زمان خلفا، برکنارى آن حضرت از خلافت باعث کناره گیرى از امور حکومت، از جمله قضاوت نشد و ایشان دستگاه نوپاى قضایى اسلام را هدایت و رهبرى مى کرد.
کلیات
اهداف نظام قضایى علوى آن حضرت در عهدنامه اى که از رسول خدا(ص) اخذ کرده و عیناً براى مالک اشتر ارسال کرده است مى گوید: «اُنظر فی القضاء بین الناس نظرَ عارفٍ بمنزله الحکم عند الله فاِنّ الحکم میزان قسط الله الذى وضع فى الارض لِأنصاف المظلوم من الظالم و الأخذ للضعیف من القوى و إقامه حدود الله على سنتها و منهاجها التى لایصلح العباد و البلاد الاّ علیها؛ به امر قضاوت بین مردم نظر کن، مانند کسى که به منزلت حکم و قضاوت نزد خدا عارف است.
حکم و قضاوت، معیار و میزان عدالت خداوند است که در زمین به منظور احقاق حق منصفانه مظلوم از ظالم و گرفتن حق ضعیف از قوى و برپایى حدود خدا بر اساس سنت و روش الهى وضع شده است.
امر مردم و بلاد جز با اقامه این حدود اصلاح نمى شود».[۱۵] و به ابن عباس در ذى قار مى فرماید: «این حکومت را نمى خواهم مگر براى اینکه حقى را اقامه کنم یا باطلى را دفع کنم».[۱۶] و در خطبه اى که علت حکومت خواهى خود را بیان مى کند مى گوید: «خدایا! تو مى دانى هدف ما از حکومت، قدرت و ثروت اندوزى نیست، بلکه مى خواهیم نشانه هاى دین تو احیا شود و بندگان مظلوم تو امنیت داشته باشند و سرزمینهاى تو اصلاح پذیرند و حدود تعطیل نشود و برپا گردد».
منابع
۱ ـ وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۴، از ابواب آداب القاضى، ح۶.
۲ ـ همان، ج۱۹، ص۱۷۵، باب ۴، از ابواب موجبات ضمان؛ کنزالعمال، ج۲، ص۲۹۳.
۳ ـ همان، ج۱۸، باب ۳، ابواب صفات قاضى، ح۹.
۴ ـ کفایه الطالب، ص۱۹۰، چ نجف.
۵ ـ کنزالعمال، ج۶، ص۳۹۲.
۶ ـ مناقب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۴۸۸؛ صواعق محرقه، ص۱۷۵؛ بحارالانوار، ج۴، ص۲۱۹ ـ ۲۴۰، چاپ جدید.
۷ ـ وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۹، از ابواب کیفیت حکم، ح۱ و باب ۲۱، از ابواب کیفیت حکم، ح۱.
۸ ـ همان، ج۱۸، باب ۲۱، از ابواب کیفیه الحکم، ح۳.
۹ ـ فروغ ولایت، جعفر سبحانى، ص۲۸۸.
۱۰ ـ همان.
۱۱ ـ نهج البلاغه، نامه ۶۲.
۱۲ ـ قضاوتهاى حضرت على(ع)، دکتر محمدعلى شیخ، ص۵؛ فهرست شیخ طوسى، ص۸۶ و ۱۱۲.
۱۳ ـ وسائل الشیعه، ج۱۸ و ۱۹، ابواب مختلف کتب قضا و حدود و قصاص و دیات.
۱۴ ـ رجال نجاشى، ص۲۰۹، انتشارات جامعه مدرسین. «ظریف بن ناصح» کتاب دیات دارد و کوفى و متولد بغداد است. ثقه و راستگو در حدیث است.
۱۵ ـ مستدرک الوسائل، باب ۲، از ابواب آداب قاضى، ح۴، ج ۱۳، ص ۱۵۱.
۱۶ ـ نهج البلاغه صبحى صالح، خ۳۳، بخش ۲.
۱۷ ـ همان، خ۱۳۱، بخش ۳.
۱۸ ـ همان، نامه ۴۷، بخش ۳.