تعداد صفحات: ۱۳۸ | قابل ویرایش
چکیده
هدف از این تحقیق بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرأت ورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانشآموزان دختر دبیرستانهای منطقه ۷ آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی ۸۶- ۸۵ است.
بدین منظور تعداد ۱۳۰ نفر از دانشآموزان دختر مقطع متوسطه منطقه ۷ آموزش و پرورش شهر تهران به شیوه نمونه گیری خوشهای انتخاب شدند. نوع پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. ابزار مورد استفاده مقیاس کمالگرایی اهواز، آزمون عزتنفس کوپر اسمیت، آزمون جرأتورزی گمبریل و ریچی و مقیاس خودکارآمدی عمومی بود. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
نتایج نشان داد که بین کمالگرایی والدین و عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی منفی معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین کمالگرایی مادران و عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی قویتری وجود دارد.
کلید واژهها: کمالگرایی، عزتنفس، جرأتورزی، خودکارآمدی.
مقدمه
بیتردید کمال گرایی یکی از ویژگیهای شخصیتی میباشد که میتواند هم سازنده، مفید و مثبت باشد و هم نوروتیک و کژ کنش. نیروی انگیزشی هر فرد به سوی رشد و خود شکوفایی است. همه افراد نیاز دارند که تواناییهای بالقوه خود را تا بالاترین اندازه ممکن شکوفا کنند و به رشدی فراتر از رشد کنونی خود دست یابند.
گرایش طبیعی افراد حرکت از مسیر تحقق تواناییهای بالقوه خودش است، هرچند ممکن است در این راه با برخی موانع محیطی و اجتماعی رو به رو شوند. البته رسیدن به کمال و شکوفا ساختن استعدادها و تواناییهای نهفته و بالقوه فرد به خودی خود بسیار ارزشمند است و در این وادی کمالگرایی امری مثبت و پسندیده است ولی آنچه که به آن اشاره شده است جنبه افراطی یا منفی کمالگرایی است.
کلی اینک(۱۹۹۸) کمالگرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از این که نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند، تعریف میکند.
طبق نظریت (۱۹۸۴) کمالگرایی یک پدیده ناتوان کننده شایع است و کمالگرایان به حالات عاطفی منفی مثل احساس گناه، احساس شکست، عزتنفس پایین و مسامحهکاری حساس هستند.
اغلب نظریهها بر این باورند که عزتنفس ویژگی دیرپای شخصیت است و به برخی سطوح کلی و فرضی خود ارزیابی و حرمت نفس اشاره دارد. به بیان دیگر درکی است که فرد از خود دارد، ولی این درک باداوریهای ارزشی همراه است و در برگیرندهی میزانی از حرمت نفس و خویشتنپذیری میباشد (اسلامی نسب، ۱۳۷۳).
برخی از محققین رابطه عزتنفس و خویشتن را ناشی از مقایسههای اجتماعی میدانند، بدین معنا که جنبههایی از خویشتن از راه مقایسه خود با اشخاص مهم دیگر برای شخص شکل میگیرد.
بیان مسأله
خانوادهها نخستین کانونهای زندگی جمعی، جلوهگاههای عشق آفرینی و نهادهای تربیتی هستند. بنابراین تمدن انسانی، از دل «خانواده» به عنوان هستههای اولیه تعلیم و تربیت، سر برآورده است. انتقال سنتهای فرهنگی، ارزشیابی و نقد میراث فرهنگی و حتی گسترش فرهنگی، نخست به وسیله خانوادهها انجام پذیرفته است.
به همین دلیل نهاد خانواده به عنوان کانون قدیمی، فرهنگساز و مبتنی بر نظرات انسانها از گذشتههای دور همواره مرکز ثقل تحولات اجتماعی و سرچشمه پیدایش تغییرات انسانی بوده است. این نقش با گذشت هزاران سال از عمر آن، نه تنها اهمیت خویش را از دست نداده است بلکه روز به روز بر آگاهی و شناخت بشری در کشف میزان و ابعاد اهمیت نهاد خانواده افزوده شده است.
خانه و خانواده آسایشگاهی است که کودک در آنجا همه افتخارات و موفقیتهایش را به نمایش میگذراد. در آنجا او به دنبال درمان و مرهمی برای دردها و شکست و زخمهای وارد بر خود میگردد تا دردهای خود را آرامش بخشد.
به بیان دیگر خانه برای کودک جایگاهی است که او تجربههای اجتماعی روزانه خود را با شتاب به درون آن میآورد تا آن تجربه را ارزیابی کند، به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق میشود یا آن را به بوته فراموشی میسپارد و به عنوان یک تجربه از آن درس بیاموزد و در این وادی نقش والدین از اهمیت بسزایی برخوردار است (نوابینژاد، ۱۳۷۳).
کمالگرایی
سازه کمالگرایی در دهههای اخیر مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفته است و هر کدام به فراخور دیدگاه خود تعریف متفاوتی از آن ارائه دادهاند. با این حال بیشتر پژوهشگران بر این امر که معیارهای بلندمرتبه برای عملکرد مفهوم اساسی کمالگرایی است، سازش دارند.
فرهنگ و بسترکمالگرایی را «عقیده و باوری میداند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی، هدف اصلی تلاشهای اخلاقی است و یا کمالگرایی، در حکمت الهی به این معنی است که معصوم بودن در زندگی امکانپذیر است».
هورنای (۱۹۳۴) کمالگرایی را گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن، کوچکترین اشتباه خود را گناهی نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامدهای شوم آن را کشیدن، تعریف میکند.
هالندر(۱۹۶۵) مینویسد: «کمالگرایی نشاندهندهی گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ» است که به موجب آن، نتایج ممکن، موفقیتهای کامل یا شکستهای کامل هستند».
نظریه فروید
اساس مشاهدات فروید (۱۹۷۵) درباره تئوری «فراخود» به این ترتیب است. برخی روان رنجورها پایبند قوانین اخلاقی و دینی شدید هستند، بدین معنی که محرک اصلی در زندگی آنها خوشبختی نیست بلکه، تکامل و برتری یافتن است.
زندگی آنها را یک سلسله «حتماًها و بایدها» تشکیل میدهد. آنها باید در هر کاری به حد کمال برسند و به بهترین گونهای آن را انجام میدهند وگرنه خشنود نخواهند شد. شخصی با این ویژگیها باید به هیچ روی در داوری اشتباه نکند یا این که شوهر یا زن یا دختر و یا پسر ایدهآل باشد و خلاصه این که او را آدمی بیعیب و نقص بپندارند. هدفهای اخلاقی این اشخاص که اجباراً به طرف آنها رانده میشوند، پیوسته و بیرحمانه به آنها حکمفرمایی میکنند.
اینگونه افراد تصادف و اتفاقاتی که آنها را به هیچ روی نمیتوانند کنترل کنند، باور ندارند، زیرا آنها احساس میکنند که باید بتوانند همهی عوامل، حتی اضطراب را کنترل کنند و در زندگی هیچگاه نباید اشتباه کنند.
نظریه هورنای
یکی از عواملی که باعث میشود «خود واقعی» به طور طبیعی رشد نکند این است که، چون مهمترین نیاز کودک (در شرایط نامساعد) از بین بردن اضطراب، رفع تضاد و به دست آوردن آرامش درونی است، دیگر چندان توجهی به احساسات، تمایلات، علاقهها و آرزوهای راستین و اصیل خود ندارد.
کودک به دنبال این است که خود را از آزار دیگران در امان نگه دارد. بنابراین در روابطش با دیگران از تمایلات و احساسات واقعی خود استفاده نمیکند، بلکه تمایلات و احساساتی بدلی و ساختگی در خود میپروراند که مناسب و به فراخور آن رابطهی خاص میباشد، در نتیجه از وجود خود واقعی غافل و بیخبر میشود.
کمالگرایی از دیدگاه اسلام
مکتب اسلام، همواره پیروان خود را از افراط و تفریط بر حذر داشته و آنها را به اعتدال و میانهروی تشویق نموده است. ترجمه تعدادی از آیات قرآن کریم بیانگر این نکته است که انسان به اندازهی تواناییهای خود، مکلف شده و نه بیشتر؛ لذا خداوند هیچ کس را بیشتر از وسع و تواناییهای او تکلیف نمیکند.
«و لانکلف نفساً إلا وسعَها…» مؤمنون: ۶۲
«و ما بر هیچ کس مگر به اندازهی توانش تکلیف نمینهیم…»
«لایکلّف الله نفساً إلا وُسعَها…» بقره: ۲۸۵
«… خدا هیچ کس را تکلیف نکند، مگر به اندازهی توانش…»
«لانکلّف نفساً إلا وسعَها…» انعام: ۱۵۲
«هیچ کس را تکلیف نمیکنیم مگر به اندازه توانش…»
«لایکلّف الله نفساً إلا ماءاتَها…» طلاق: ۷
«خدا هیچ کس را تکلیف نمیکند مگر به قدر آنچه به او داده است…»
با اندکی ژرفاندیشی در آیات بالا مشخص میشود که ویژگیهایی چون داشتن معیارهای دست نیافتنی، تلاش افراطی برای دستیابی به آن معیارها و ارزیابیهای سختگیرانه از نظر اسلام نکوهیده شناخته میشوند، چرا که بیرون از تاب و توان انساناند.
نظام تربیتی اسلام، «روش تکلیف به اندازه وسع و توانایی» را سفارش میکند. در این روش مربی در برخورد با متربی باید چیزی بخواهد که در توان فهم و عمل وی قرار گیرد. این روش مبتنی بر «اصل عدل الهی» است. عدل الهی نیز ایجاب میکند که هیچ کس را مگر به اندازه تواناییش تکلیف نکند (هرمزینژاد، ۱۳۸۰).
انواع کمالگرایی
هاماچک (۱۹۷۸) میان کمالگرایی بهنجار و رواننژند تفاوت گذاشت و معتقد بود که کمالگرایی پدیدهی بسیار پیچیدهای است که هم به فعالیت طبیعی سازگار و هم به ناسازگاریهای روانی وابسته است. در کمالگرایی بهنجار اشخاص از کارهای سخت و طاقتفرسا لذت میبرند و زمانی که احساس میکنند در انجام کارها آزادند، می کوشند تا به بهترین صورت عمل کنند.
موفقیت در انجام کارها گونهای احساس خشنودی و رضایت به همراه میآورد (میسیلدین، ۱۹۶۳). همچنین نوعی احساس اعتماد به نفس نیز در پی دارد؛ زیرا افراد میتوانند هم محدودیتهای فردی و هم محدودیتهای اجتماعی را بپذیرند (پچ، ۱۹۸۴).
انتظارات و توقعات واقعی به افراد اجازه میدهد تا از تلاشهای خویش لذت ببرند و از نظر احساسات سیراب شوند، در انجام وظیفه بکوشند و رشد کنند و کارشان را به بهترین شیوه انجام دهند (فلت، هیویت، بلانک اشتاین و ماشر، ۱۹۹۱).
بنابراین برخی جنبههای کمالگرایی (خود مدار) و معیارهای بالای شخصی و پی در پی شدن آنها از تلاشهای سازنده برای دستاورد ویژگیهای خوب دیگری مانند خود شکوفایی هستند (فراستو همکاران، ۱۹۹۰). پشتیبانی مثبت و تشویق ارتباط با اولیاء و آموزگاران حس خودشکوفایی اشخاص را بالا برده و سرعت میبخشد.
منابع
منابع فارسی
- – تشکر، بهرام. (۱۳۷۷). بررسی رابطه نگرشهای فرزندپروری، الگوی شخصیتی A، کمالگرایی و جزمگرایی والدین با اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانشآموزان پسر سوم راهنمایی شهرستان آباده. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
- – دلاور، علی. (۱۳۷۸). احتمالات و آمار کاربردی در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: انتشارات رشد.
- – دلاور، علی. (۱۳۸۳). روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر ویرایش.
- – شولتز، دوآن. مترجم: خوشدل، گیتی (۱۳۸۵). روانشناسی کمال. تهران: نشر پیکان.
- – عباسینیا، محمد. (۱۳۷۸). تأثیر آموزش جرأتورزی در میزان جرأتورزی و عزتنفس دانشآموازن کم جرأت پسر در ناحیه ۱ قم در سال تحصیلی ۷۸- ۷۷. پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- – علینیا کروئی، رستم. (۱۳۸۲). بررسی رابطه بین خودکارآمدی عمومی و سلامت روان دانشآموزان پایه سوم مقطع متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی ۸۲- ۸۱. پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- – فیست، جس وفیست، گریگوریجی. مترجم: سید محمدی، یحیی (۱۳۸۴). نظریههای شخصیت. تهران: نشر روان
- – مهرابیزاده هنرمند، مهناز و وردی، مینا. (۱۳۸۲). کمالگرایی مثبت، کمالگرایی منفی. اهواز: نشر رسش.
- – نجفی، محمود. (۱۳۸۳، اسفند). کمالگرایی. دو ماهنامه دانشجو، ۳-۲.
- – هرمزینژاد، معصومه. (۱۳۸۰). رابطه ساده و چند گانه متغیرهای عزتنفس، اضطراب اجتماعی و کمالگرایی با ابزار وجود در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
منابع انگلیسی
- – Alden, L.E, Bielingt, P. Y. & Wallace, S.T. (1994). Perfectionism in an interpersonal context, Cognitive Therapy and Reacher, 267- 376.
- – Alden, L. & Safrang, J. (1978). Irrational beliefs and nonassertive behavior. Cognitive Therapy and Research, 357- 360.
- – Angela, Z. & Timothy, J. (1990). Family Patterns of Perfectionism, Journal of Personality Assessment.
- – Bardone- Cone, A.M, Abramson, L.Y, Heatherton, T.F. & Joiner, T.E. (2006). Perfectionism, Self efficacy in Women, Department of Psychological Sciences, university of Missouri- Colombia.
- – Flett, G.L, Hewitt, P.L & De- Rosa, T. (1996). Dimensions of Perfectionism, Psychosocial adjustment, and social skills, Personality and Individual Deferences, 143-150.
- – Frost, R.O, Lahart, C.M. & Rosenblate, R. (1991). The Development of Perfectionism : A study of daughters and their parents.
- Cognitive Therapy and Research, 469-489.
- – Gwen, A, Kenney- Benson & Eva, M. (2005). The role of mother’s Perfectionism in children’s perfectionism. Journal of Personality, 33- 46.
- – Hill, R.W. & Zrull, M.G. (1997). Perfectionism and interpersonal problem. Journal of Personality Assessment.
- – Ludwig, L.D. & Lazarus, A.A. (1972). A cognitive and behavioral approach to the treatment of social inhibition.
- Psychtherapy: Theory Research and Practice, 204- 206.
- – Preusser, K.J. ,Rice, K.G. & Ashby, J.S. (1996). Perfectionism. Individual psychology. Journal of adlerian Theory Research and Practice, 246- 260.
- – Rice, K. J. & Ashby, J.S. (2002). Perfectionism, dysfunctional attitudes and self- esteem. Journal of Counseling & Development, 197- 203.
- – Schwartz, R. & Gottman, J. (1976). Toward a task analysis of assertive behavior. Journal of Consulting an clinical psychology, 910- 920.
- – Soenens, B, Elliot, A.J. , Vansteenkiste, M. , Luyten, P. & Duriez, B. (2004). The intergenerational transmission of Perfectionism. Family psychology.
- – Sumik, Tsuzuki & kandak. (2001). Perfectionism and self- esteem among Japanese men.
- – Young, E.A. , Clopton, J.R. & Bleckley, M. K. (2004). Parental perfectionism and children’s self- esteem. Department of Psychology, Texas Tech University.