تعداد صفحات: ۲۰۰ | قابل ویرایش
مقدمه
خانواده ریشهدارترین و مقدسترین سازمان اجتماعی است که به اعتقاد جامعهشناسان در مقیاس کل دو وظیفه تولید نسل و تعیین هویت اجتماعی فرزندان را به عهده دارد و در مقیاس جزء اجتماعی کردن فرزندان و استقرار شخصیت بزرگسالان را نیز انجام میدهد.
از دیدگاه روانشناسی هدف دیگر خانواده معاصر، شناخت نیازهای روانی و تلاش برای رفع این نیازهاست. با توجه به اهمیتی که جوامع امروز برای تداوم و بقاء خانواده و سلامت و سلامت عمومی افراد جامعه قائل هستند، بررسی مشکلات و عواملی که منجر به زوال خانواده و روابط نامناسب زن و شوهر میگردد (شوارتز وگنز، ۱۹۸۰، ترجمه، شهروزی ۱۳۸۱) از اولویت های جوامع به شمار می رود.
برآوردها نشان میدهند که در هر مقطع زمانی، تعداد زیادی از مردم با سلامت عمومی دچار مشکلاتی میشوند که ناخواسته بر روی زندگی فردی و اجتماعی آنها تأثیر گذاشته و موجب کاهش عملکرد مطلوب آنها میگردد. از سلامت عمومی تعاریف زیادی به عمل آمده که هر کدام با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی هر جامعهای با دیگری متفاوت است. روانپزشکان، فردی را از لحاظ روان سالم میدانند که بین رفتار و کنترل او در مواجهه با مشکلات اجتماعی تعادل وجود داشته باشد.
در تعادل و بهداشت روان، انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه که مورد بحث است، پدیدههایی هستند که در اطراف او وجود دارند و بر مجموعه سیستم و نظام او اثر میگذارند و از آن تأثیر میپذیرند (لئونارد سایم ۱۹۷۸، ترجمه از شاملو، ۱۳۷۲).
بیان مسئله
سلامت عمومی یکی از مقولههای مهم در مباحث روانشناسی و روانپزشکی بوده و به سبب اهمیت دوره بارداری، توجه به سلامت عمومی در زنان باردار از اهمیت خاصی برخوردار است.
بیتردید عوامل متعددی بر سلامت عمومی افراد تأثیرگذارند، یکی از اصول اساسی در سلامت عمومی، شناسایی احتیاجات و محرکهایی است که به نوعی منشأ بروز رفتار و اعمال انسان هستند.
احتیاجات ضروری انسان زنده فقط اکسیژن، آب و غذا نیستند بلکه احتیاجات روانی مانند احساس امنیت، آرامش، تعادل روانی، احساس پیشرفت و برتری همگی از اصول سلامت عمومی هستند.
کارل منیجر میگوید: «سلامت عمومی عبارت است از حداکثر سازش فرد با جهان اطرافش به طوری که شادی و برداشت مفید و مؤثر و کامل وی را در پی داشته باشد». تودور (۱۹۶۶: به نقل از رسولی، ۸۰-۱۳۷۹) سلامت عمومی را ارتقای عملکرد اجتماعی و نداشتن علایم افسردگی و اضطراب تعریف کرده است.
سازمان بهداشت جهانی (۱۹۴۸: به نقل از دی ماتئو و مارتین، ۲۰۰۲: کرتیس، ترجمه کریمی، ۱۳۸۰) سلامت را چنین تعریف کرده است: حالت کامل سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم حضور بیماری یا ضعف و سستی و شاخصهای سلامتی ارائه شده در سال ۲۰۰۰ عبارت بودهاند از حرمت انسان، استقلال، مسئولیت فردی و اجتماعی، سطح سواد، اشتغال، امنیت، پاسخگو بودن مسئولین، خدمات بهداشتی و درمانی که در بین ۱۹۴ کشور عضو، ایران رتبه ۹۶ را بدست آورده و در ارتباط با خدمات بهداشتی رتبه ۵۴/۱ را کسب کرد.
به این ترتیب ملاحظه میشود که موضوع سلامتی افراد تنها در بیماری جسمی خلاصه نشده و به طور عمده در چارچوب سلامت عمومی و اجتماعی قرار میگیرد. اضطراب و افسردگی شایعترین مشکلات سلامت عمومی در جامعه هستند.
سلامت عمومی و تعاریف آن
مشکل است بتوان یک تعریف دقیق و همه جانبه از سلامت عمومی ارائه داد یکی از دلایل آن دامنه وسیع نگرشها و دیدگاههای افراد در سلامت است (کورتیس، ۲۰۰۰؛ ترجمه سهرابی، ۱۳۸۲).
معنای لغوی ریشه سلامتی، کامل بودن است. این واژه در زبانهای انگلوساکسون از ریشهای گرفته میشود که واژههای کامل، بیعیب و مقدس هم از آن گرفته شدهاند(حسینی، ۱۳۷۰).
سلامت سازه پیچیدهایاست و منظور از آن تجربه و کنشوری بهینه روانشناختی میباشد؛ اگر چه سؤال (حال شما چطور است» بسیار ساده به نظر میرسد، نظریهپردازان معتقدند که موضوع سلامت بسیار پیچیده و بحثبرانگیز است.
از شروع تلاشهای عقلانی آدمیان تاکنون بحثهای قابل ملاحظهای در مورد تجربه بهینه و اینکه «زندگی خوب» چگونه بناء میشود، صورت گرفته است؛ چگونگی تعریف ما از سلامت بر اعمال حکومتی، آموزشی، درمانگر، پدر و مادری کردن و همه تلاشهایی که با هدف تغییر آدمی برای بهتر شدن صورت میگیرد، تأثیر میگذارد (رایان و دسی، ۲۰۰۱).
کورسینی (۲۰۰۲) بهزیستی را حالت نفی از خوب بودن که شامل شادمانی، عزت نفس و رضایت از زندگی است تعریف کرده است. او معتقد است سلامت عمومی حالتی از ذهن است که به وسیله بهزیستی هیجانی، رهایی نسبی از اضطراب و نشانههای ناتوانکننده و ظرفیتی برای ساختن روابط سازنده و انطباق با درخواستهای معمولی و استرسهای زندگی مشخص میشود (به نقل از توفیقی، ۱۳۸۶).
نشانههای سلامت عمومی
ما معمولاً در صورت موجود نبودن موارد زیر میپنداریم که سالمیم:
۱- نشانههای عینی مبنی بر اینکه بدن، کارکرد خوبی ندارد مانند فشار خون بالا،
۲- علایم بیماری و آسیبدیدگی مانند درد و حالت تهوع.
فرهنگ لغات نیز سلامت را به همین گونه تعریف کرده است. اما این تعریف از سلامت دارای اشکال است و آن این است که برداشت ما از مفهوم سالم بودن، به عنوان وضعیت صحت جسمانی، روانی و اجتماعی مثبت است- نه فقط نبود بیماری و آسیب- که این وضع با گذشت زمان، در طول طیف سلامت- بیماری فرق میکند. در انتهای طیف، شرایط سلامت کامل داشتن و در دیگر سوی طیف، شرایط بیماری و آسیب دیدگی غالب است که نشانههای بیماری و ناتوانی را نشان میدهد (سارافینو، ۱۳۸۴).
مدل بیماری روانی و سلامت عمومی
کییس و لوپز (۲۰۰۲) معتقدند که سلامت عمومی و بیماری روانی دو انتهای متضاد پیوستار سلامت را تشکیل نمیدهند چرا که اندازههای نشانههای بیماری روانی به شکل خیلی ضعیف و به صورت منفی با اندازههای سلامت فاعلی، رضایت خاطر از زندگی و شادی رابطه دارد. آنها معتقدند مدل سلامت عمومی کامل شامل (الف) عدم حضور بیماری روانی و (ب) حضور سلامت بالا میباشد.
مدل سلامت عمومی کامل، ابعاد بیماری روانی و سلامت عمومی را با هم ترکیب میکند و از این طریق دو حالت برای سلامت عمومی و دو حالت برای بیماری روانی نمایان میگردد. در این الگو سلامت عمومی و بیماری روانی هر کدام شامل حالت کامل و حالت ناکامل میباشند.
فهرست منابع
منابع فارسی
- احدی، حسن و بنی جمالی، شکوه السادات(۱۳۷۱). روان شناسی رشد، مفاهیم بنیادی در روان شناسی کودک، تهران: انتشارات بنیاد.
- افروز، غلامعلی(۱۳۷۱). مقدمه ای بر روان شناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- بازرگانی، روحیه (۱۳۸۲). بررسی و مقایسه مشکلات جنسی در زنان بارور و نابارور. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه تهران.
- باقری، مسعود (۱۳۷۲). بررسی رابطه شیوه فرزندپروری با انگیزه پیشرفت، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید چمران.
- بنی جمالی، شکوه السادات و احدی، حسن(۱۳۷۰). سلامت عمومی و عقب ماندگی ذهنی، تهران: نشر نی.
- بهرامی، هادی، (۱۳۷۷). آزمونهای روانی مبانی نظری و فنون کاربردی. تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
- بهرامیان، رضا(۱۳۷۴). بررسی تأثیر نگرشهای تربیتی والدین بر رشد اجتماعی دانشآموزان پایه اول راهنمایی شهر نجفآباد، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
- بوالهری، جعفر(۱۳۷۴). برنامه های سلامت عمومی در هنر، مجله دارو و درمان، سال دهم، شماره ۱۱۰، اسفند ۱۳۷۱، صص ۱۸-۱۲.
- تهمتن، کلثوم(۱۳۷۳). رابطه شیوه های فرزند پروری والدین و انگیزش پیشرفت دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی تربیتی، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه شیراز.
منابع لاتین
- Aiken, Lewis-R, (1985). Psychological Testing and Assessment. Massachusett, Allyn Beconinc.
- Baumrind, D. (1967). Child Care Practices Anteceding Three Patterns of The Preschool Behavior. Genetic Psychology Monographs, Vol. 75, p. 43-88.
- Baumrind, D. (1971). Current Patterns of Parental Authority. Developmental Psychology Monographs, Vol. 4, (No. 1, Part 2).
- Baumrind, D. (1991). The Influence of Parenting Style on Adolescent Competence and Substance Use. Journal of Early Adolescene, Vol. 11(1), p. 56-95.
- Belsky, J.(1981). The Child in The Family. Reading, MA: Addison-Wesley.
- Bookatqu, S. M.(1998). The relation of parenting style to adolescent school performance. Child Development, 69, 1244-1257.
- Chan, D. W. & Chan, T. S. C. (1983). Reliability, validity and the structure of the General Health Questionnaire in an Chinese context. Psychological Medicine, 13, 363-72.
- Cox, D. J., et. al.(1989). Individuation in Family Relations, Human Development, Vol. 29, p. 82-100.
- Fish, C.B., & Ritenie, B.L.(1994). Getting Mad at Mom and Dad: Children’s Changing Views of Family Conflict. International Journal of Behavioral Development, Vol. 13(1), p. 31-48.
- Flanagan, C.A.(1990). Changes in parents’ work status and adolescents’ adjustment at school. Child Development, 64, 246-257.