تعداد صفحات : ۱۹ | قابل ویرایش
مقدمه
رفتارهای نا بهنجار و غیر عادی در کودکان انواع و شکلهای مختلف دارند و از علل بسیاری سرچشمه می گیرند. این رفتارها ممکن است به صورت خشونت ، گوشه ـ گیری و انزوا طلبی افراط آمیز تظاهر کند.
در واقع مشکل اصلی این دسته ازکودکان ، ناتوانی آنان در ایجاد ارتباط مناسب و رضایت بخش با اطرافیان است ، زیرا درفتارهای آنان اکثراً ویژگیهایی چون : ناگهانی و موقتی ، بی نزاکتی و بی ادبی ، تخریب و خصومت ، پرخاشگری و قدرت طلبی ، حسادت و سماجت ، بی اعتنایی و نامرتبی و مانند آن دیده می شود.
بنابراین کودکان با مشکلات هیجانی و عاطفی ناچاراً درتخیلات خود دنیایی خیالی بنا می کنند که در آن از فشارها و مشکلات واقعی موجود خبری نیست و نیز در آن دوستانی رؤیایی و خیالی برای خود انتخاب می کنند که با آنان احساس راحتی و آسودگی دارند این کودکان در دوران مدرسه احتمالاً در برخی از موضوعات درسی موفق ا ند ، اما اغلب حداقل در چند درس ضعیف هستند.
بیان موضوع
کودکانی که دارای اختلالات رفتاری و پریشانیهای عاطفی اند و در برقراری ارتباط عاطفی نزدیک با همسالان دچار مشکل می باشند و توجه به اینکه این کودکان در دوره ای حیاتی از زندگی قرار دارند و بنیان شخصیت اجتماعی شان در این دوره می باشد و چون علوم انسانی دارای گستره وسیعی است ولی در این زمینه (اختلالات رفتاری ) پژوهش کمتر صورت گرفته است.
در پژوهش حاضر به رابطه بین اختلالات رفتاری فرزندان و شغل و تحصیلات والدین می پردازیم که مسلماً افزایش سطح تحصیلات پدر و مادر باعث ارتقاء و شایستگی اجتماعی کودکان می گردد ، همچنین افزایش سطح تحصیلات والدین می تواند به رشد و تغییر رفتار کودکان منجر می گردد.
به هرحال مسئله اساسی این است که آیا اختلالات رفتاری کودکان و شغل و تحصیلات والدین با یکدیگر رابطه دارند یا خیر به عبارت دیگر وجود شغل و تحصیلات باعث افزایش یا کاهش اختلال رفتاری در کودکان می شود.