تعداد صفحات : ۱۳۰ | قابل ویرایش
چکیده:
در بین ما چه کسی بیشتر در خطر است؟ روانشناسان وقایع ناگوار را کاوش می کنند و در جستجوی افرادی هستند که به سلامت زنده مانده اند( بدون نشانه های PTSD)، و افرادی که به سهولت فرو پاشیده اند. آنها سپس می کوشند تعیین کنند که چه عواملی برخی افراد را مستعد PTSD می سازند. چه عواملی باعث می شود که برخی دچار افسردگی شده و برخی دیگر از این نوع بیماریها در امان بمانند.
علل بروز بیماریهای روانی متعدد می باشد و برای هر فرد و جامعه ای بسته به، شرایط آن جامعه و بخصوص فرد و خانواده وی، شرایط شغلی و شرایط روحی او؛ متفاوت است. اینکه یک شخص در چه شرایطی زندگی می کند و ساعات کاری او چگونه است.
آسیب روانی را در اصطلاح لغوی، توان مواجهه با اطلاعات ضد و نقیض گویند؛ که شامل گستره کامل نابهنجاریها، توصیف آن، علتها و نحوه درمان آن است.
پژوهش حاضر تحت عنوان مقایسه میزان آسیب روانی بین کودکان بیسرپرست، و خانوادهدار شهرستان کاشمر می باشد که اهداف زیر را در بر دارد:
- بررسی رابطه بین میزان توهم و هذیان گویی با وضعیت خانوادگی.
- بررسی رابطه بین میزان تعامل اجتماعی و وضعیت خانوادگی.
- درک تفاوت بین اتکاء به نفس میان کودکان بیسرپرست و خانوادهدار.
- بررسی رابطه بین میزان افسردگی و وضعیت خانوادگی.
- بررسی رابطه بین میزان احساست و خلاقیت و وضعیت زندگی.
- درک تفاوت بین میزان پرخاشگری میان کودکان بیسرپرست و خانوادهدار.
- درک اینکه آیا میزان بدبینی و لجبازی در کودکان بیسرپرست بیشتر است کودکانخانوادهدار؟
- بررسی رابطه بین میزان نفرت از سایرین و وضعیت زندگی.
- بررسی رابطه بین میزان استرس و اضطراب و وضعیت زندگی.
- آیا کودکان بیسرپرست بیشتر از کودکان خانوادهدار از خود وسواس به خرج می دهند؟
- بررسی رابطه بین میزان کنترل افکار وضعیت زندگی.
برای دستیابی به اهداف فرضیاتی به شرح زیر تدوین شده است:
- کودکان بیسرپرست بیشتر از کودکان خانواده دار دچار توهم و هذیان گویی می شوند.
- بین میزان تعامل اجتماعی میان کودکان بیسرپرست و خانوادهدار تفاوت معنایی وجود دارد.
- کودکان بیسرپرست بیشتر از کودکان خانواده دار متکی به خود می باشند.
- بین میزان افسردگی میان کودکان بیسرپرست و خانوادهدار تفاوت معنایی وجود دارد.
- بین میزان احساست و خلاقیت میان کودکان بیسرپرست و خانوادهدار تفاوت معنایی وجود دارد.
- بین میزان پرخاشگری میان کودکان بیسرپرست و خانوادهدار تفاوت معنادار وجود دارد.
- میزان بدبینی و لجبازی در کودکان بیسرپرست بیشتر از کودکان خانواده دار می باشد.
- بین میزان نفرت از سایرین میان کودکان بیسرپرست و خانوادهدار تفاوت معنایی وجود دارد.
- میزان استرس و اضطراب در کودکان بیسرپرست بیشتر از کودکان خانواده دار است.
- کودکان بیسرپرست بیشتر از کودکان خانواده دار از خود وسواس به خرج می دهند.
- بین میزان کنترل افکار میان کودکان بیسرپرست و خانوادهدار تفاوت معنایی وجود دارد.
نتیجه فرضیات به شرح زیر می باشد:
کلیه فرضیات مطرح شده در پژوهش پس از تجزیه و تحلیل توسط آزمون T به اثبات رسید که این امر بیانگر میزان بالای آسیب روانی بین کودکان بیسرپرست میباشد.
مقدمه:
مشاهده پدیده حیرتآوری چون رفتار شخصی که سر خود را مکرر به دیوار میکوبد به حدی که قسمتهای مختلف آن ورم کرده و زخمی شودافراد عادی و روانشناسان را به یکسان، تحت تأثیر قرار داده و آنها را به جستجوی معنی یا توضیح این رفتار وامیدارد. نوع توضیح یا تفسیری که به دنبال این جستجو بدست میآید تا حد زیادی بستگی به
نوع سؤالی دارد که جستجو کننده مطرح میسازد. اگر سؤال این باشد (چه چیز باعث شده این شخص این طور رفتار کند؟) به احتمال زیاد جواب نیز بر حسب چیزی خواهد بود که شخص را به کوبیدن سر خود واداشته یا او را به این کار مجبور، تحریک و یا تشویق نموده است. گذشته از این کوشش برای پاسخ دادن به سؤال بالا ممکن است روی عوامل مقدم بررفتار؛ یعنی عواملی که در درون شخص قرار داشته و او را به انجام رفتار مورد مشاهده، وادار نموده است تمرکز پیدا کند.
در طول قرون علتهای متعددی برای توضیح و تفسیر این رفتار حیرتانگیز اختراع شده است. این علتها از شرارت ذاتی شخص تا غلبه ارواح خبیثه بر او، و از ضعف ارثی تا کشمکشهای ناخودآگاه را در بر میگیرد. هر کدام از این اسطورههای توجیهکننده در زمان خود نوعی احساس دانایی و فهم در مورد این رفتار حیرتآور به مردمی که، شاهد آن بودهاند ارزانی داشتهاست.
اما علم روانشناسی نمیتواند خود را به شبهتوضیحاتی قانع سازد که نمیتوان درستی آنها را از طریق آزمایش و با استفاده از مرجعهای خارجی مستقل پدیده مورد توجیه سنجید. بعلاوه این شبهتوجیهات در جهت کمک به اشخاصی که ادعای توضیح رفتار آنها را دارند کمترین مورد استفادهای پیدا نکردهاند، درصورتی که پیداکردن راهحلی برای کمک مهمترین دلیل جستجو برای علت یا توجیه رفتار میباشد.
از این نقطهنظر، پژوهش حاضر سعی در بررسی رابطه بین وضعیت خانوادگی فرزندان بیسرپرست و خانوادهدار و میزان آسیب روانی در بین آنها دارد که مطالب خود را در چند فصل طبقهبندی نموده است. فصل کنونی طرح کلی پژوهش را در اختیار خوانندگان عزیز قرار خواهد داد که در آن؛ مباحثی نظیر بیان مسأله، ضرورت و اهمیت تحقیق، اهداف تحقیق، فرضیات تحقیق، و … بیان شده است است.
بیان مسأله:
در بین ما چه کسی بیشتر در خطر است؟ روانشناسان وقایع ناگوار را کاوش می کنند و در جستجوی افرادی هستند که به سلامت زنده مانده اند( بدون نشانه های PTSD)، و افرادی که به سهولت فرو پاشیده اند. آنها سپس می کوشند تعیین کنند که چه عواملی برخی افراد را مستعد PTSD می سازند. چه عواملی باعث می شود که برخی دچار افسردگی شده و برخی دیگر از این نوع بیماریها در امان بمانند.
علل بروز بیماریهای روانی متعدد می باشد و برای هر فرد و جامعه ای بسته به شرایط آن جامعه و بخصوص فرد و خانواده وی، شرایط و موقعیتهایی که در آن قرار میگیرد و حتی سن و جنس متفوات است.
اما آنچه از اهمیت بسزایی برخورد دارد و بیشترین تأثیر را بر میزان آسیبزایی دارد خانواده و فقدان آن میباشد. به خصوص اگر از دست دادن خانواده در سنین نوجوانی رخ داده باشد. برای این منظور مسأله اساسی که محقق به دنبال آن میباشد بررسی میزان آسیبهای روانی در کودکان بدون سرپرست و مقایسه آن با کودکان دارای سرپرست میباشد.