تعداد صفحات: ۱۳۷ | قابل ویرایش
چکیده
با ورود به اقتصاد دانشی، دانش در مقایسه با سایر عوامل تولید مانند زمین و سرمایه و ماشین آلات و… . از ارجحیت بیشتری برخوردار شده است به طوری که در این اقتصاد، دانش به عنوان مهمترین عامل تولید محسوب می شود و از آن به عنوان مهمترین مزیت رقابتی سازمانها یاد برده می شود. یکی از ویژگیهای این دانش این است که نامشهود است یعنی غیر قابل لمس و غیر قابل محسوس است و ارزشگذاری و اندازه گیری آن خیلی سخت و مشکل است در صورتی که در گذشته سازمانها با استفاده از روشهای حسابداری قادر بودند تا ارزش و اندازه عوامل تولید خود را بطور کامل محاسبه کنند.
امروزه این روشهای حسابداری دیگر دارای کارایی لازم نیستند . دانش به عنوان یکی از مهمترین اجزای داراییهای نامشهود محسوب میشود. اگر در گذشته بیشتر داراییهای سازمانها مشهود بوده اند ولی امروزه قسمت اعظم داراییهای سازمانها نامشهود هستند. در این اقتصاد دانشی، موفقیت سازمانها به توانایی مدیریت این داراییهای نامشهود بستگی دارد و برای اینکه بتوانیم این داراییها را مدیریت کنیم ابتدا می بایستی آنها را شناسایی واندازه گیری کرده و در نهایت می توانیم آنها را مدیریت کنیم.
مقدمه
با توجه به اختصاص درس پروژه برای دانشجویان آموزش محور و تعیین تحقیقی مبنی بر اینکه پنج رساله و پایان نامه خلاصه و نقد گرددو همچنین با توجه به توصیه و تاکید استاد بزرگوار بر انتخاب رساله و پایان نامه هایی از داتشگاهای معتبر لذا در تحقیق حاضر به بررسی پایان نامه های آقایان حمیدرضا رضوانی و محمد مهدی فراحی (دانشگاه تهران)، کیامرث فدائی (دانشگاه شاهد) و رساله های آقایان حمیدرضا رضوانی (دانشگاه علامه طباطبایی)، علی اصغر پور عزت (دانشگاه تربیت مدرس) می پردازیم.
بیان مساله
با در یک تعریف ساده، سرمایه فکری، عبارتست از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری داراییهای یک شرکت در تعریف دیگر، از سرمایه فکری به عنوان همه فرآیندها و داراییهایی نام برده می شود که معمولا در تراز نامه منعکس نمی شوند. متاسفانه هیچ تعریف جهانشمولی از سرمایه های فکری وجود ندارد. خود این سرمایه های فکری هم دارای یکسری اجزایی هستند که در یک طبقه بندی ساده شامل سه نوع سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری می باشد .
بطور کلی باید گفت که مهمترین جز اصلی و اساسی سرمایه فکری، سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری که همگی تابعی از سرمایه انسانی است.
متاسفانه سازمانها به این سرمایه های فکری توجهی ندارند و از نقش آنها در تحقق اهداف خود، غافل هستند زیرا این سرمایه های فکری را نمی شناسند و قادر به انداره گیری آنها نیستند.
تحقیق حاضر در پی آن است که ببیند:
۱- آیا سرمایه های فکری موجب بهبود عملکرد سازمانی می شود یا نه؟
۲- آیا این اجزا سرمایه های فکری با همدیگر ارتباطی دارند یا نه؟
اندازهگیری سرمایه فکری
برای اینکه بتوانیم چیزی همانند سرمایه فکری را مدیریت کنیم ابتدا باید آنرا اندازهگیری کنیم. لذا در ادامه به علل اندازهگیری سرمایه فکری توسط شرکتها در عصر اقتصاد دانشی میپردازیم.
مر و همکارانش در مقالهای تحت عنوان ” چرا شرکتها سرمایه های فکری خود را اندازه گیری می کنند” در سال ۲۰۰۳ بطور مشروح به ذکر دلایل اندازهگیری سرمایه فکری پرداختهاند.
این افراد با مرور بازبینی سیستماتیک ادبیات سرمایه فکری پنج دلیل اساسی را برای این موضوع که چرا ما باید سرمایه فکری را اندازهگیری کنیم آوردهاند :
۱- کمک به سازمانها برای تنظیم استراتژی آنها. ۲- ارزیابی اجرای استراتژیها. ۳- کمک به تصمیمات گسترش و تنوع. ۴- استفاده از نتایج اندازهگیری سرمایه فکری به عنوان مبنایی برای جبران خدمات. ۵- ابلاغ این معیارها مربوط به سرمایه فکری به سهامداران و ذینفعان خارجی. ۶- اندازهگیری سرمایه فکری بطور کامل و دقیق میتواند ارزش شرکت و عملکرد آن را اندازهگیری کند. ۷-ارزیابی نرخ بازگشت سرمایه ۸- کنترل مدیریتی ۹- برنامهریزی آینده ۱۰- ارزشیابی سازمان ۱۱- شرکتها برای اینکه بتوانند درک بهتری از فرآیند ایجاد (خلق) ارزش داشته باشند و بتوانند دارای بهبودهای چشمگیری در عملکرد خود داشته باشند میبایستی به سمت اندازهگیری و مدیریت IC بروند.
محتوای گزارشدهی سرمایه فکری
اولاً باید مفهوم سرمایه فکری بطور واضح مشخص شود به این منظور میبایستی تئوری قوی درباره ارزش سرمایه فکری و اجزای سرمایه فکری و تعاریف و روابط بین اجزاء ایجاد شود.
ثانیاً باید اجزای سرمایه فکری نیز بطور واضح بیان شود باید مدلی انتخاب شود که دارای یک دید وسیعی به اجزای سرمایه فکری باشد و حتی امکان باید شامل موارد زیر باشد:
۱)تجربه و دانش قرار گرفته در افراد چه بصورت رسمی و غیررسمی ۲) سیستمهای و فرایندهای سازمانی حامی و حمایتکننده از خلق سرمایه فکری ۳) نوآوری و تکنولوژی ۴) روابط تجاری (با کلیه مشتریان و شبکه عرضهکنندگان و شرکاء تجاری) ۵) باید شرکتها منطق استفاده از مدل سرمایه فکری و اجزای مدل سرمایه فکری را در چهارچوب صنعت خاص و شرکت خودشان بیان کنند. ۶) همچنین این مدل گزارشدهی سرمایه فکری میبایستی روابط بین اجزای سرمایه فکری را مورد توجه قرار دهد و نقش این اجزای در روابط بین آنها را در خلق ارزش برای شرکت بیان کند.سیستمهای اندازهگیری سرمایه فکری میبایستی درک و بینش کاملی از ظرفیت خلق ارزش سرمایه فکری بدهد و حتی امکان باید اطلاعات خود را بصورت کمّی بیان کند اما همیشه امکان اینکار وجود ندارد برای مثال دانش و تجربه ضمنی افراد.