تعداد صفحات: ۲۴ | قابل ویرایش
چکیده
نقاشی ایرانی که با عنوان نگارگری شناخته شده است، بیشتر دارای مضامینی عاشقانه - عارفانه و مذهبی است این مضامین برگرفته از شعرها و نثرهای ادبی میباشد که با خلاقیت هنرمند ایرانی عناصر اصلی آن به تصویر در آمده است.
نخستین چیزی که در بررسی آثار ادبی و هنری نظر ما را به خود جلب میکند صورت عینی و مادی آن است. شعر و ادبیات از دیر باز متوجه خواستهای متعالی بشر در زمانها و مکانها بوده که در اشعار شاعرانی چون سعدی جاودانه شده و عنوان شعر جهانی به آن اطلاق گردید.
شعر یوسف و زلیخا از بوستان سعدی که توسط هنرمند نقاش کمالالدین بهزاد ترسیم شده است، نمونه خوبی برای بیان ارتباط بین شعر و نقاشی میباشد. بدین ترتیب که سعدی شاعر بزرگ ایرانی این داستان قرآنی را با تخیّل و ذهنیات خود به صورت عناصر لفظی بیان کرده و بهزاد این شعر را با توجه به اعتقادات و برداشتهای ذهنی خود با عناصر بصری به تصویر کشیده است. زبان شعر از معنا مایه میگیرد به همین دلیل اسباب ایجاد شعرْ مبنایی معنایی دارد و نقاش هم در استفاده از شعر علاوه بر جنبههای معنایی به جنبهی نمادین و استعاری آن نیز توجه مینماید.
مقدّمه
پیوند بین نقاشی ایرانی و ادبیات را میتوان به وفور در آثار هنرمندان نقاش دید. بدین جهت در این مقاله به بررسی تطبیقی یکی از شاهکارهای نقاشی ایرانی با عنوان «یوسف و زلیخا» اثرکمالالدین بهزاد و شعر شاعر بزرگ سعدی با همین عنوان پرداخته شده است تا بیان گردد که این پیوند در چه زمینه و با چه عنصری «لفظی یا بصری» در هنر نقاشی پدیدار گردیده است؟ و آیا هنرمند نقاش در این اثر تمامی عناصر شعر را جزء به جزء، به عنصر بصری و عینی تبدیل نموده یا مفهومی کلی از شعر را به عنوان موضوع انتخاب کرده و سپس تخیّلات و برداشتهای ذهنی خود را با آن در آمیخته است؟ و دیگر اینکه نقاش مضمون «عاشقانه – عارفانه» را چگونه به تصویرکشیده است؟
شایان ذکر است برداشتهای شخصی اینجانب نیز در موضوعات تطبیقی شعر و نقاشی بوده که در حد توان بیان گردیده است.
ضمنا موارد زیر در انتهای مقاله آورده شده است:
۱- شعر سعدی و اثر کمالالدین بهزاد.
۲- تعاریف لغات و توضیحات بیشتر با ارجاع به منبع.
۳- تصاویر و توضیح پروژه عملی با عنوان تجلی عاشورا در مخلوقات با دیدی امروزی و توجه به مبانی نقاشی ایرانی.
ادبیات و شعر
هر مفهومی که از ادبیات در ذهن داشته باشیم در جستجوی بیرونی خود برای یافتن عین مرتبط با آن مفهوم خواهناخواه به آثار ادبی، اعم از شعر و نثر میرسیم یعنی غزل، رباعی، رمان، داستان و… که همگی عین ادبی یا مصداق خارجی مفهوم ذهنی ادبیاتاند. پس برای شناخت ماهیّت ادبیات باید سراغ همان مصداقهای خارجی ادبیات رفت. در بررسی هر شعر یا هر نثر به عنوان یک اثر ادبی با یک پدیدهی هنری، نخستین چیزی که نظر ما را به خود جلب میکند صورت مادی یا شکل عینی آن است.
ادبیات هنری لفظی است و پدیدهایی را خلق میکند که خود معنادار هستند. “اما شعر در ادب فارسی کلامی موزون و خیالانگیز و در عرف مردم کلامی موزون و مقفی، است و الفاظ مهمل و بیمعنی را هر چند که دارای وزن و قافیه باشند شعر نمیشمارند.
شعر بر درونه «محتوا» زبان استوار است و زبان شعر از معنا مایه میگیرد و این چنین است که شعری جهانی میشود. «شعر جهانی» به اشعاری گفته میشود که از خواستهای متعالی بشر در همهی زمانها و مکان ها سخن میگوید و موضوعاتی که انسان در هر مکان و زمان به آن نیازمند است و برای همیشه در تاریخ ادبیات ملتها جاودانه خواهد بود مثل اشعار مولانا حافظ و سعدی و… .” (شمیسا، ۱۳۸۱، ص۲۱۲)
چنانچه بخواهیم شعر یوسف و زلیخا را در حیطه انواع ادبی مورد بررسی قرار دهیم این شعر از نوع «قصّه» است.” قصّه معنای دوگانهای دارد و از ریشه «قص یقص قصاً» به معنی «کوتاه کردن» است که مخصوصاً در مورد«مو» به کار میرود. «قص الشعر» یعنی مو را بریده و کوتاه کرد و لذا حافظ میگوید:
معاشران گره از زلف یاد باز کنید شبی خوش است بدین قصّهاش دراز کنید
ساختار و عناصر تشکیل دهنده قصص
در قصص قرآنی سه عامل برجسته وجود دارد: شخصیت، رویداد، گفتگو، در بعضی از قصّههای قرآنی گفتگو در شکلگیریشان نقش تعیین کنندهای دارد مانند: قصّه «یوسف و زلیخا».
حرکت، زمان و مکان در قصص نقش تعیین کنندهای دارد که مثلاً در داستان حضرت یوسف (ع) حرکت با درخواست برادران حضرت از پدرشان برای بردن او به صحرا آغاز میشود و زمان با انتخاب شب برای رساندن خبر گمشدن حضرت یوسف (ع) به حضرت یعقوب (ع) نقش مییابد «وجاوا اباهم عیشاء یبکون» «شبانگاهان نزد پدر خویش آمدند در حالی که میگریستند.» (۲)
آنچه گفته شد، در شعر و نقاشی این داستان قرآنی یوسف و زلیخا به وضوح دیده میشود به طور مثال مکان در شعر سعدی همانند قرآن مصر میباشد و علت گفتگو یوسف و زلیخا دقیقأ از قرآن برداشت شده است.
شایان ذکر است نقاش آنچه به تصویرکشیده به طور کامل از شعر سعدی برداشت نموده است و ابیات گنجانده شده در ترکیببندی اثر، بیانگر همین مطلب است. بنابراین ابتدا شاعر داستان را به هنری حسی به نام شعر تبدیل و سپس نقاش آن را به هنری بصری تبدیل نموده و به تصویر کشیده است، بنابراین نقاشی حاضر مخلوطی از تخیّل شاعر و برداشت هنری نقاش از این قصّه قرآنی است.
منابع و مآخذ
۱- آیت االلهی، حبیب االله- مبانی نظری هنرهای تجسمی- نشر سمت- چاپ ۲- تهران- ۱۳۸۶.
۲- آریان، قمر- کمالالدین بهزاد- نشر فرهنگ و هنر هیرمند- تهران- ۱۳۸۲.
۳- اپهام پوپ، آرتور- ترجمه یعقوب آژند- سیر و صور نقاشی ایران- نشر مولی- چاپ ۱- تهران – ۱۳۷۸.
۴- اپهام پوپ، آرتور- نگارش پرویز ناتل خانلری- شاهکارهای هنر ایران- نشر علمی و فرهنگی- تهران- ۱۳۶۰.
۵- اشرفی، مقدم- ترجمه روئین پاکباز – همگامی نقاشی با ادبیات در ایران- نشر نگاه – تهران- ۱۳۶۷.
۶- بورکهارت، تیتوس- ترجمه مسعود رجبنیا- هنر اسلامی زبان و بیان- نشر سروش- چاپ ۱- تهران- ۱۳۶۵.
۷- بختیاری، لاله / اردلان، نادر- ترجمه حمید شاهرخ- حس وحدت (سنت عرفانی در معماری )- نشر خاک- تهران- ۱۳۶۹.
۸- بازیل گری- ترجمه عربعلی شروه- نقاشی ایرانی- نشر دنیای نو- تهران- ۱۳۸۳.
۹- براتی، عبدالعلی/ کیانی، فرزاد – ویرایش آیدین آغداشلو – شعر و نقاشی ایرانی حمایت از هنر در ایران- نشر نسیم و دانش- تهران- ۱۳۷۶.
۱۰- پاکباز، روئین- ترجمه آرش- نقاشی ایران از دیرباز تا امروز- نشر ساقی- تهران- ۱۳۸۲.